دستهایم میلرزید
از لمس چیزی که قرار بود
از حاصلِ جمعِ"منو وتــو"،
"ما"شه...
کمی مکث...
غرق در خاطرات گذشته...
و بعد...
بنگ...
همه میگفتند...
: بالاخره ...،"ماشه" را...، چکاند...