آتیش داری داداش ؟. .
جواب میدهم : توی جیبم که نه. . ولی در دلم دارم . .. .
به کارت می آید؟ ...
کیست که متوجه شود .. . .
بارآخرمن ورق را با دلم بر میزنم، بار دیگر حکم کن،
اما نه بی دل،
بادلت،دل حکم کن،(حکم دل)هر که دل دارد بیاندازد وسط،تا که ما دلهایمان را رو کنیم،
دل که روی دل بیافتاد،عشق حاکم میشود، پس به حکم عشق، بازی میکنیم...این دل من،رو بکن حالا دلت را،
دل نداری بر بزن اندیشه ات را(حکم لازم) دل سپردن،دل گرفتن هردو لازم...!..؟..
نه. . . کلاغ را بگذلریم برای آخر ...
نگاهت پر ......
خاطراتت هم پر .. .صدایت پر :
کلاغ پر ..!؟؟
نه ، کلاغ را بگزاریم برای آخر ...
جوانیه ام پر ... خاطراتم پر.. . من هم پر.. .
حالا تو مانده ای و کلاغ ،
که هیچ وقت به خانه اش نرسید
میخواهی بروی؟خب برو...انتظار مرا وحشتی نیستشبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بودبرو...برای چه ایستاده ایی؟به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟برو..تردید نکننفس های آخر استنترس برو...احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشستبرو...یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بودپس راحت برومسافری در راه انتظارت را میکشدطفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شدبرو...فقط برو.....
مرگ...
امروز یک مرده شور را دیدم .. .. .آنچنان زیبا می شست
که لکه ای هم باقی نمیماند .. .
اما نمیدانم پدرم چرا از او خوشش نمی آید . .. !
و مدام گریه میکند و مادرم نیز نفرینش . .. .
او که آدم خوبی است . من دوستش دارم
فقط کاش ناخن هایش را میگرفت .. تمام بدنم را زخم کرد.. .
دلم می گیرد !..
وقتی ..
می نویسم فقط برای تو ..
ولی ..
همه می خوانند الا تو