همسان نیسمی آرام و خنک در کویر دلم
آمد
وزید
ورزید
او هم رفت.. .. ..
آرامم کرد.. .. ..
ولو برای اندک زمانی.. .. ..
جایش می مانده روی گونه هایم باز.. .. ..
از من مرنج "بهار"
من همان حمید رویاهای مریم هستم، چه میشود کرد، زود رنج بار آورده مرا
همان کودک لوس و ناز پرورده اش هستم.. .. ..
جواب پیامم را در تمام ۲سال زندگی با تاخیری بیشتر از ۶دقیقه نداد.. .. ..
و لابد تو را هم ناز پرورانده "سهیل".. .. .. ناز در ناز میشود "نیاز"
چه میشود کرد، چرخش روزگار است گاه به این جهت گاه برخلاف میچرخد
مرسی بهار
بابت اذیتهائی که شدی
هیچوقت تهه اسم زیبات از صفات مالکیت
استفاده نکردم، واینکه اسم واقعیت رو کنکاش کنم
زیبائی صدات، حالا حالاها توی گوشم نجوای نسیمی آروم
خواهد بود که طعم دوری باکمی چاشنی آرامش و دور شدن گرما
دوس ندارم چیزی بنویسم که شاید باعث رنجشت بشه
و اجازه گفتنشو نداشته باشم.. .. ..
چن روزی زیبا گذشت.. .. ..
با "بهار" .. .. ..
بدرود.. .. ..
++این روزهاخیلی چیزها دست من نیست.. .. .. مثلا دستانت.. .. ..
++ لعنت به تو ای دل، همیشه جایی جا می مانی که تو را نمی خواهند.. .. ..
++دوام نمى آورم سردى پاییز امسال را، باید کوچ کنم به قشلاق آغوش "بهاری" دیگر.. .. ..