عاشقانه ها.. .. .. - " برای تو که فکر می کنی زود فراموشت کردم "
چقدر دلم می خواهد بنویسم.. .. .. فقط برای تو! نه اینکه فکر کنی در این مدت که ننوشتم
فراموشت کرده ام یا تو را در این روزهایم لا به لای غم ها و لجبازی ها
و دوست نداشتن ها جا گذاشته ام، نه! ننوشتم!
دستم به نوشتن نرفت، هزار بار آمدم و نشد! نبودی! خواستم و نشد. . ..
نشد و تو! تنها دلیلم برای نوشتن هم همراهیم نکردی!
اما عزیز من! از یاد نبردم که تنها دلیلم برای نوشتن
در اینجا تو بوده ای.. .. .. فراموش نکردم که قرار بوده با تو صحبت کنم تا یادم باشد
دلتنگی ها و احساس های این روزهایمان را، و تو جوابهایم را ندادی! وویس میلت را دارم!
روزهای اول حرفهامان سر"حرف زدن" بود، دلتنگ حرف زدن بودیم
آن روزها بیشتر از امروز می گفتیم و ما اون روزها خیلی بیشتر از امروز هوای
همدیگررا داشتیم
دور شدیم از هم... قبول کن فاصله گرفتیم از روزهای یکی بودمان... دلتنگیهایت فقط3روز بود و بعدش را امید که بخاطر بیاوری... من میماندم و جای خالی ات
چه شد آن روزها؟ گذر روزها با من بود؟! و تو چه کردی؟ تو را دیدم و بزرگ شدنت را نه!
غمگین شدنت وقت گفتن جمله"حس کردی که منتظر بودن چقد سخته"را دیدم...
و تغییرت را نه... و من بودم که باز پیامک دادم!
و تو.. .. .. جوابهایت همه چیز داشت جز دلم برات تنگ شده! جز...، که هیچوقت نه گفتی نه گذاشتی بگویم!
اما امروز می بینم. می بینم بزرگ شدنت را. می فهمم حس استقلال طلبی ات را.لینک کردنت را
پاک کردن جملاتی که گفته بودم همه دنیاااااای من است این جملات!
چهره ات دیگر کودکانه نیست، می فهمم، چقدر قد کشیده ای، نمی شناسمت خاص من... من به تو اعتماد کردم
وتو در جواب.. .. .. ای واااایه من"نارسیس" ای وایه من.. .. .. میدانی چکارم کردی؟ سوگند که "نه"
پیش چشمم بزرگ شدی و من ندیدم. بر من و دلتنگی هایم
ببخش این کوتاهی را که اگر تو نبودی هیچ گاه من الان این نبودم.. .. ..
و و و و
حاشیه نوشتت
آزارت میدهد، میدانم... حلالی عزیزکم "پاکش کن" حلالی عزیزکم حلالی عزیزکم حلالی.. .. ..
پ.ن: راستی!
چقدر دلم می خواهد بنویسم.. .. .. فقط برای تو! نه اینکه فکر کنی در این مدت که ننوشتم
فراموشت کرده ام یا تو را در این روزهایم لا به لای غم ها و لجبازی ها
و دوست نداشتن ها جا گذاشته ام، نه! ننوشتم!
دستم به نوشتن نرفت، هزار بار آمدم و نشد! نبودی! خواستم و نشد. . ..
نشد و تو! تنها دلیلم برای نوشتن هم همراهیم نکردی!
اما عزیز من! از یاد نبردم که تنها دلیلم برای نوشتن
در اینجا تو بوده ای.. .. .. فراموش نکردم که قرار بوده با تو صحبت کنم تا یادم باشد
دلتنگی ها و احساس های این روزهایمان را، و تو جوابهایم را ندادی! وویس میلت را دارم!
روزهای اول حرفهامان سر"حرف زدن" بود، دلتنگ حرف زدن بودیم
آن روزها بیشتر از امروز می گفتیم و ما اون روزها خیلی بیشتر از امروز هوای
همدیگررا داشتیم
دور شدیم از هم... قبول کن فاصله گرفتیم از روزهای یکی بودمان... دلتنگیهایت فقط3روز بود و بعدش را امید که بخاطر بیاوری... من میماندم و جای خالی ات
چه شد آن روزها؟ گذر روزها با من بود؟! و تو چه کردی؟ تو را دیدم و بزرگ شدنت را نه!
غمگین شدنت وقت گفتن جمله"حس کردی که منتظر بودن چقد سخته"را دیدم...
و تغییرت را نه... و من بودم که باز پیامک دادم!
و تو.. .. .. جوابهایت همه چیز داشت جز دلم برات تنگ شده! جز...، که هیچوقت نه گفتی نه گذاشتی بگویم!
اما امروز می بینم. می بینم بزرگ شدنت را. می فهمم حس استقلال طلبی ات را.لینک کردنت را
پاک کردن جملاتی که گفته بودم همه دنیاااااای من است این جملات!
چهره ات دیگر کودکانه نیست، می فهمم، چقدر قد کشیده ای، نمی شناسمت خاص من... من به تو اعتماد کردم
وتو در جواب.. .. .. ای واااایه من"نارسیس" ای وایه من.. .. .. میدانی چکارم کردی؟ سوگند که "نه"
پیش چشمم بزرگ شدی و من ندیدم. بر من و دلتنگی هایم
ببخش این کوتاهی را که اگر تو نبودی هیچ گاه من الان این نبودم.. .. ..
و و و و
حاشیه نوشتت
آزارت میدهد، میدانم... حلالی عزیزکم "پاکش کن" حلالی عزیزکم حلالی عزیزکم حلالی.. .. ..
پ.ن: می دانی درد من از کی شروع شد؟ از زمانی آغاز شد که پایان انتظار را دیگران برایم مشق کردند.. .. ..
پ.ن: راستی سه روزت تمام شد برو، بد عادت میشوم، خیالت از جانب من رااااحت تجربه اش می سوزاند، نمیکنم!.. .. .. خاطرت جمع... دیگر حتی لینک هم نمیکنم! نه خاص نه عام! برو و باز منتظره 3ماه بعدت هستم.. .. .. روزی 3بار بعداز غذا! یعنی هر8ساعت! دیگر یادگرفته ام...
پ.ن: راستی سه روزت تمام شد برو، بد عادت میشوم، خیالت از جانب من رااااحت تجربه اش می سوزاند، نمیکنم!.. .. .. خاطرت جمع... دیگر حتی لینک هم نمیکنم! نه خاص نه عام! برو و باز منتظره 3ماه بعدت هستم.. .. .. روزی 3بار بعداز غذا! یعنی هر8ساعت! دیگر یادگرفته ام...
دیگر چه بهانه ای برای تاخیرت بیاورم؟ البته برای دلم! خودم که میدانم خطها قطع بودند.. .. .. راستی خبر داری امسال تمام خطهایم درحسرت لمس گوشی بودند در سالروز تولدم! جز؟ آففرین! جز همان که تو داری و او! اجازه گفتن را از همه گرفتم تا تو اگر دیر کردی نگران نباشی! راستی الان هم بگوئی باز هم اولین و آخرین نفری! پس بگو لا مصب! دو کلمه فقط.. .. .. میفهمی منتظرم؟!!!!!؟ بفهم! انتظار را از تو دارم! نه "دیگران" بفهم! دیگران در حسرت داشتن من وبلاگها سیاه کنند و من! بگو عزیزکم! نگوئی ... ... .. باز هم دارم! ولی تو بگو.. . . .. تو بگو، تو بگو که گفتنت هنوز هم تاثیر دارد، تو بگو که گفتنت هنوز هم فرق دارد.. .. ..
راستی آره من کردم! تو چی؟.. .. .. تو هم حس کردی؟ نه فک نکنم...